در شب گیسوان تو
من که خوابم نمی برد خواب و راحتم را گرفته بی تابی
عشق من نیمه های شب شده و تو در آغوش همسرت خوابی
از تو عمری گذشته اما من با خودم فکر می کنم که هنوز
تو همان دختر جوان هستی با همان گونه های سرخابی
فرض کن این اتاق پیش من است و همین تخت با من خوشبخت
فرض کن این لباس خواب سفید فرض کن این ملافه ی آبی
اتفاقا شبی رباط کریم زیر باران من خراب شود
اتفاقا تو هم پس از باران اثری از خودت نمی یابی
پرده را می زنم کنار ، امشب از شب پیش هم سیاه تر است
فرض کن اتفاقا امشب هم ، نیستی و به من نمیتابی
پس کجا رفته آن دو چشم قشنگ؟ آن دو تا چشم کوچک دلتنگ
کو دل تنگ کوچکت؟ کو آن صورت مهربان مهتابی؟
در کنارت کسی که میخوابد گونه ات را چگونه می بوسد؟
آه او را چگونه می بوسی؟ در کنارش چگونه می خوابی؟
باز هم قرص دیگری خوردم بلکه مُردم دل از تو هم کندم
و خودم را به سختی آکندم به همین خوابهای مردابی
نتوانستم از تو دل بکنم شب فردا به یادت افتادم
ساعتم را که کوک می کردم فکر کردم کنار من خوابی
[ بازدید : 58 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]